نوشته شده توسط: شهزاد شاه عباسی
هنگامی که ایرج بدست برادرانش سلم و تور کشته شد، همسر او «ماه آفرید» از وی بار داشت. فریدون، شاهنشاه ایران، چون آگاه شد شادی کرد و ماه آفرید را گرامی شمرد. از ماه آفرید دختری خوب چهره زاده شد. او را به ناز پروردند تا دختری لاله رخ و قدبلندشد. آنگاه فریدون وی را به برادر زاده خود "پشنگ" که از نامداران و دلاوران ایران بود به زنی داد. از پشنگ و دختر ایرج منوچهر زاده شد. فریدون از دیدن منوچهر چنان خرم شد که گوئی فرزندش ایرج را به وی باز داده اند. فرمان داد تا در پرورش کودک بکوشند و آنچه بزرگان و آزادگان را سزاوار است به او بیاموزند. آنگاه فریدون منوچهر را برتخت نشاند و او را به جای ایرج بر ایران پادشاه کرد و تاج و نگین شاهی را به وی سپرد. خبر به سلم و تور رسید که منوچهر در ایران برتخت شاهی نشسته و سپاه آراسته و همه به فرمان او درآمده اند. دل برادران پر بیم شد برآن شدند که کسی را نزد فریدون بفرستند و به پوزش و ستایش از کین خواهی منوچهر رهائی یابند. فریدون چون پیام فرزندان بداندیش را شنید بانگ برآورد :منوچهر نزد شما خواهد آمد، اما نه چون ایرج، غافل و بی سلاح و تنها. این بار با درفش کاویان و سپاه گران و شمشیر خواهد آمد. منوچهر خواهد آمد تا کین پدر را باز جوید. اگر در این سالیان، شما از کیفر خویش در امان ماندید از آن رو بود که من سزاوار نمی دیدم با فرزندان خود پیکار کنم. منوچهر به کین خواهی نیای خویش با پهلوانانی چون کارن (پسرکاوه آهنگر)، سام ،نریمان و گرشاسب بر لشگریان سلم و تور می تازد و آنها را از پای در میآورد. فریدون سالخورده منوچهر را به سام می سپارد و خود جان به جان آفرین تسلیم میکند. منوچهر پس از سالها پادشاهی هنگام مرگ سلطنت را به پسر خود نوذر سپرد.